veterinary_kerman

Saturday, January 07, 2006

 

خرگوشهای خوشگل

با داخل خوشگل تر



 
این عکسها رو هم خانوم ذوالقدری فرستادن
که عبارتند از:
دوستی شیر با گربه (مثل دوستی آدم با ترکها)


سنجاب معتاد


کلاس درس قورباغه ها(احتمالا آدم شناسی تازه تو عملاتش تشریح آدم هم دارن واز این نظر به جواب مسابقه نزدیک می شویم)



 
از خانوم ذوالقدری به وب لاگ:
یه ترکه(نه ترکای خراسان)میره پیش دامپزشک میگه من فکر میکنم جوجه شدم دکتره میگه از کی؟ ترکه میگه از وقتی که توی تخم بودم.
یه روز یه نفر میره خونه دوستش میبینه دوستش با سگش دارن شطرنج بازی میکنن مرده میگه عجب سگه باهوشی
دوستش میگه نه بابا تا حالا چند بار ماتش کردم.
از لره میپرسن چهار شش تا لره یه کم که فکر میکنه مغزش رگ به رگ میشه!! (البته ایشون فرمودند که اصلا از اینکه ما توی کلاسمون لر داریم خبر ندارن!!)

Monday, January 02, 2006

 
کبوتر عاشق قلبش را به دستان سرد حجت قلی پور سپرد!!!!!!!!!!!!!!!!!


Sunday, January 01, 2006

 
جلسه امتحان جانور شناسی

 
پسر ها و دختر ها ودرست کردن نیمرو
(مطلب از آقای قلی پور)
اولی
توی ماهيتابه روغن ميريزن
اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن
- تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توی ماهيتابه ميريزن
چند دقيقه بعد نيمروی آماده رو نوش جان ميكنن

بعدی

توی كابينتهای بالايی آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن
توی كابينتهای پايينی دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن
توی ماهيتابه روغن ميريزن
توی يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن
يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن
چند تا فحش ميدن
دنبال كبريت ميگردن
با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوی سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره
ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی ميداد!
ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعی ميريزن
تخم مرغی كه از روی كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن
چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن
ميرن سراغ بقالی سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن
تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن
روغن سوخته رو ميريزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهيتابه ميريزن
تخم مرغها رو ميشكنن و توی ماهيتابه ميريزن
دنبال نمكدون ميگردن
نمكدون خالی رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن
دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
نمكدون رو پر از نمك ميكنن
صدای گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون
نمكدون رو روی ميز ميذارن و محو تماشای فوتبال ميشن
بوی سوختگی رو استشمام ميكنن و ميدون توی آشپزخونه
چند تا فحش ميدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل ميريزن
توی ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن
با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم ميزنن
صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون
سريع برميگردن توی آشپزخونه
تخم مرغهايی كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل ميريزن
ماهيتابه رو ميندازن توی سينك
دنبال ظرفهای مسی ميگردن
قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن
چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن
ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن
چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن
ياد غذا ميفتن و ميدون توی آشپزخونه
روی باقيماندهء تخم مرغی كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن
چند تا فحش ميدن و بلند ميشن
نمكدون شكسته رو توی سطل ميندازن
قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن
چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن
با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن
پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن
نيمروی آماده رو جلوی تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن
اینکه کدوم دختره کدوم پسر با خودتون!!!

 
سه جوک از خانوم ذوالقدری: (دستتون درد نکنه ولی جواب آقای ایمانی با خودتون)
1..شوهره به زنش میگه چندتا حیوون نام ببر زنه میگه:خودت خواهرت و خدابیامرزه مادرت!!


2.. ترکه میره دکتر میگه آقای دکتر هیچ کس منو آدم حساب نمیکنه دکتر میگه:مریض بعدی!!
3..ترکه پولکی میخوره میگه عجب چیپس شیرین و خوش مزه ای!!

This page is powered by Blogger. Isn't yours?