از خانوم ذوالقدری به وب لاگ:
یه ترکه(نه ترکای خراسان)میره پیش دامپزشک میگه من فکر میکنم جوجه شدم دکتره میگه از کی؟ ترکه میگه از وقتی که توی تخم بودم.
یه روز یه نفر میره خونه دوستش میبینه دوستش با سگش دارن شطرنج بازی میکنن مرده میگه عجب سگه باهوشی
دوستش میگه نه بابا تا حالا چند بار ماتش کردم.
از لره میپرسن چهار شش تا لره یه کم که فکر میکنه مغزش رگ به رگ میشه!! (البته ایشون فرمودند که اصلا از اینکه ما توی کلاسمون لر داریم خبر ندارن!!)