veterinary_kerman

Saturday, May 06, 2006

 
نمایشگاه هفته فرهنگ با غرفه های بسیار دیدنی!!!!
شامل:
هنرهای تجسمی

فرهنگ عامه

هلال احمر
غرفه گردشگری
و جالب ترین قسمت:
غرفه بچه های کشاورزی!!!!

Tuesday, May 02, 2006

 
ما هم یاد بگیریم.
چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك ( المپيك معلولين ) در شهر سياتل آمريكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.
همه اين 9 نفر افرادي بودند كه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم. آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند. بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد تا مسير مسابقه را طي كرده و برنده مدال پارالمپيك شود.
ناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ خورد . اين دختر يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد.
هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند.
يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود، خم شد و دختر گريان را بوسيد و گفت : اين دردت رو تسكين ميده .
سپس هر 9 نفر بازو در بازوي هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پايان رساندند.
در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقيقه براي آنها كف زدند

Monday, May 01, 2006

 
يه بابائی و خدا ...
دمدمای غروب کنار يه ده قشنگ , توی دشت سر سبز يه <بابائی> وايساده بود .می خواست مناجات کنه !روبه آسمون کرد و گفت : خدايا خودتو به من نشون بده !يدفعه يه ستاره دنباله دار از اين ور آسمون به اونور آسمون پر کشيد !طرف که تو باغ نبود دوباره گفت : خدايا با من حرف بزن !يهو صدای چهچه يه بلبل سکوت دشتو شکست ولی ....بازم گفت : خدايا لااقل يه معجزه نشونم بده !يدفعه صدای گريه يه بچه که همون وقت بدنيا اومده بود , دشتو گرفت .يارو بازم نگرفت !گفتش لااقل دستتو بزار روی سرم !خدا از اون ور آسمون دستشو آورد گذاشت رو سر اون مرد .مرد که حوصلش سر رفته بود با دستش پروانه سفيد خوشگلی که روسرش نشسته بود رو پر داد و رفت !

Sunday, April 30, 2006

 
نهم ارديبهشت برابر با آخر آوريل روز جهاني دامپزشكي بر شما دوستان عزيز مباركباد....

This page is powered by Blogger. Isn't yours?