سیاوش
مسافر شهر غمی غریبی مثل خودمی
توصورتت پر از غمه غصه داری یه عالمه
دوست داری درد دل کنی دلت گرفته از همه
غریبه توی غربت نگی چی شد محبت
بگی میگن دیوونه است حرفاش چه بچه گونه است
تقصیر آدما نیست اینهمه درد،دوا نیست
آبه و نون و نفس کجا اومدی تو قفس
تو هم مثل همه ماها سر دوراهی موندی و
دل رو به دریاها زدی گفتی غریبی بهتره
واسه همه دربه درا این دیگه راه آخره
تو شک و توی تردید چشمات کجا رو می دید
تو شک و توی تردید چشمات کجا رو می دید
غریبه توی غربت نگی چی شد محبت
بگی میگن دیوونه است حرفاش چه بچه گونه است
........