پارسال يه همچين موقعهايي 3 تا ترك ميرن قايمباشك بازي كنن، 2 تاشون تا حالا پيدا نشدن!!!
تركه داشته از تو جزيره آدمخورا رد ميشده، يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم! يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت
نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه، سنگ رو ميكوبه تو كلة رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابهجا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع ميكنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بندة من، حالا ديگه بدبخت
تركه ميخ ميره تو پاش، نميتونه درش بياره، كجش ميكنه!